سلام دوستان .
راستش بغض گلوی الهه شعر منو گرفته
اجازه بدین فریادمو از زبان یه شاعر اسرائیلی سر بدم
خانم آدا آهارونی
" ترس از یک پشه "
ما مجبوریم پلیس باشیم
در جامعهای که از ما متنفرند
اختلافاتی بین مسلمانان، مسیحیان و دروزیها وجود دارد
تضادهای پیچیده و خارمانند
اما هنوز آنان بر یک چیز توافق دارند:
آنان همگی از ما متنفرند!
ما به وارد یک باتلاق شدهایم
ما داریم غرق می شویم
آه خدای من! چه آشفتگیای!
و در پایان
تنها به پشه ای دست یافتیم
که نیشی کشنده داشت
ما نمیبایست اینجا باشیم
آه خدای من! چه آشفتگیای!
ای چهار مادر مقدس، لطفاً نجاتمان دهید.
با تشکر از وبلاگ نقطه ته خط
تاریخ : یکشنبه 85/5/15 | 7:8 عصر | نویسنده : احسان پرسا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.